دویدم ،دویدم سر چهارراه رسیدم
دویدم ،دویدم سر چهارراه رسیدم
سه تا چراغ دیدم یکی چشم هاش سرخ بود
یکی چشم هاش زرد بود یکی چشم هاش سبز بود
از قرمزش ترسیدم از ترس به خود لرزیدم
در گوشهای خزیدم زرد که شد نمایان
مثل کبک خرامان رفتم لب خیابان
چراغ سبزو که دیدم بی اختیار خندیدم
از جای خود پریدم با شادی فراوان
رفتم لب خیابان از خط کشی دویدم
به ماشین ها خندیدم آی خنده،خنده،خنده
فریاد نزن راننده
........................................................
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم اسفند ۱۳۸۷ ساعت 16:25 توسط p.fazeli
|